یکی از تفریحات ادمهای بیکار اینه که بعد از تعطیلات به وبلاگ خیلیها سر بزنه و ببینه کجا رفتن و چه کارا هایی انجام دادن خلاصه مفرح ذات است و ممد حیات
تعطیلات 90 هم تموم شد و ما جماعت کارمند باید چشم به در بمونیم تا یکسال دیگه و 5 روز تعطیلی دیگه ... واقعا امروز دلم نمیخواست بیام سر کار نی نی گولو هم که دیگه اینقدر گریه کرد که حالمو بدتر کرد ... پرستار نامردش هم یه چشم غره هایی به بچه می رفت انگار که میخواد بگه حالا بذار مامانت بره میدونم چه کارت کنم ... سیزده بدر هم به دلیل خستگی زیاد فقط رفتیم پارک چون از اول عید تو ماشین بودیم و روز دوازدهم برگشتیم خونه اینطوری شد که نی نی تا حالا سیزده نرفته آخه پارسال هم مریض بود و خونه موندیم
راستی میدونستید مهرنوش موقع خوندن اهنگ چشمات باردار بوده و برای همین لباس گشاد پوشیده بوده ؟؟!!
پنج شنبه عروسی دعوتیم و من هنوز هیچ کار نکردم لباس نی نی، لباس شوشو(برای خرید لباس شوشو من حتما باید باشم)، ارایشگاه، کادو عروسی و کلی خریدهای دیگه نمی دونم برای این کارا من همیشه دقیقه نودم ....