عروسی دایی


پنج شنبه عروسی دایی بود و امین حسابی بازی کرد و خوشحال بود از اینکه دور برش شلوغه صبح پنج شنبه میخواستیم بریم بازار برای خرید لباس چون اینقدر درگیر بودم که لباس پسری افتاد به روز آخر ...اونم نمی تونست از بازی با بچه ها دل بکنه و با من بیاد  برای همین مجبور شدم محمد رضا دوست جونش رو هم با خودمون ببرم و مغازه رو روی سرشون گذاشتن تا من تونستم یه بلوز شلوار به قیمت ناقابل 100 تومن برای امین جون بخرم وقتی می خواستیم از مغازه بیاییم بیرون فکر  کنم در اتاق پرو دیگه کنده شده بود .


چون این دو روز سرم شلوغ بود و وقت نبود به امین برسم  اینقدر لاغر شده بود که هر کی میدیدش می گفت چرا این بچه اینطوریه .... کم مونده بود گریم بگیره ...



امین و کیارش



روژان -عسل - کیانا و سارا



آیناز که امین خیلی دوستش داره


محمد رضا هم چون خواب بود عکسی ازش نداریم .



خاله

امین جون دو هفته ایه که رفته پیش مامان جونش و ما رو تنها گذاشته ....اصلا هم اظهار دلتنگی نمی کنه هر موقع بهش میگم کی میای خونه میگه صبح میام.


قبلا برای اینکه اذیت کنه  منو میخواست صدا بزنه میگفت خاله ....هر چی بهش میگفتم من مامانتم نه خاله عمدا صدام میزد خاله ...حالا تلفنی هم که باهاش حرف می زنم میگه خاله کجایی؟



تورم


چند روز پیش داشتم دفترچه خاطرات زمان دانشجویی رو می خوندم البته خاطرات که نیست گزارش روزانه ترم اول دانشجویی هست که  به لطف استاد ادبیات مجبور شدیم بنویسیم یه جا نوشته بودم با 2000 تومن تونستم برم راه آهن و بلیط قطار بگیرم بیام خونه فکر کنید سال 77 میشده با 2000 تومن از تهران بیایین یه شهر دیگه که 1000 کیلومتر دورتره


الان من باید 4000 تومن بدم از خونه بیام سر کار


 چند وقت پیش داشتم به مامانم می گفتم که چرا اینقدر داداش کوچیکم رو پررو کرده که ماهی 400 تومن خرجشه من اون زمان یعنی 14 سال پیش ماهی 30 تومن خرجیم میشد و این سال آخری که خیلی دیگه ولخرج شده بودم ماهی 60 یا 70 ، ولی به لطف این مستندات تاریخی که پیدا کردم فهمیدم بیچاره زیاد هم ولخرجی نمی کنه


یادمه لیلی که بچه پولداره خوابگاه بود هفته ای دٍه تومن (با کسر د ) بیشتر خرجش نمی شد


شما چی یادتونه از قیمتهای دٍه سال پیش؟