خفه به انگلیسی


امین فردا امتحان زبان داره ترم دوم هست امروز صبح (با اینکه امروز تعطیله ) ساعت 6 صبح بیدار شد بعد از اینکه صبحانشو خورد شروع کرد به بازی با گوشی منم فرصت رو مغتنم شمردم و برگه های زبانشو آوردم و شروع کردم به خوندن کلمات زبان که تو یادش بمونه :


برو بخواب میشه :go to sleep

 سیب بخور میشه : eat an apple

شیر میشه : milk

گربه میشه :cat

.

.

.

 همینطور داشتم میخوندم یه ربع ساعتی گذشت یهو همین طور که داشت بازی می کرد بدون اینکه به من نگاه هم بکنه گفت : خفه چی میشه ؟؟؟!!!!!!


امین تخم مرغی

امین چند روزه که آبله مرغون گرفته به قول خودش تخم مرغی شده .....الان هم سر کار هستم اون خونه است عکسی ازش ندارم که بذارم تو وبلاگ ....



چند شب پیش من خواب بودم گوشی منو برداشته گذاشته تو کیفم به باباش گفته مامانی صبح یادش میره گوشیشو ببره - آخه چند بار یادم رفته بود - خیلی مهربونی گل پسرم

امین و کیارش


با امین رفتیم دنبال کیارش که خونشوننزدیک ماست تا بیاد خونه ما با امین بازی کنه گفتگوی امین و کیارش در راه منزل :


امین :  یه دوستی دارم اسمش حسینه با هم تو حیاط بازی می کنیم


کیارش : دیگه هی نگو حسین این کارا کرد و اون کارو کرد


دم در خونه امین شروع کرد به شلوغ کردن و بالا پایین پریدن از خوشحالی اینکه رسیدن


کیارش : شلوغ نکن به خاطر همین کاراته که من خونتون نمیام

رژ لب


من وامین در حال نگاه کردن سریال کوزی گونی هستیم


جمره با رژ لب قرمز و پهن سر میز شام نشسته


امین : مامان چرا اینقدر رژ لب زده تا نزدیک دماغش رژ زده ؟!!!!


مامان آیناز

من : امین مامان کوثرو بیشتر دوست داری یا مامان حسین رو ؟


امین : مامان آیناز رو


پینوشت :


مامان کوثر مربی مهد امین هست


مامان حسین فعلا میاد خونه مواظب امین باشه


مامان آیناز دختر خاله من هست