زینب -محمد-امین




زینب خانم دختر خاله مژده که عید اومده بودن خونمون - عکس بالا روی لاندیگراف در حال حرکت به طرف قشم هستیم



محمد پسر خاله مژده که حسابی سردش شده بود با اینکه ظهر بود ولی هوا سرد بود وامین و محمد حسابی سرما خوردن  


محمد و زینب - پارک گنو






امین بعد از اینکه کل یک کرم مرطوب کننده رو به در و دیوار و کمد مالیده

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 04:30 ب.ظ

ای جووووجه .شیطونی از سر و کولش می ریزه.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 04:31 ب.ظ

نازی این بچه های مژده به نظر شبیه مامانشونن نه؟

لیلی چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:48 ب.ظ

عاشقتم با این عکس هایی که گذاشتی!!!!!!!!!کاشکی من دختر مژده بودم خیلی با حال بود!!!!!!

مریم چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:58 ب.ظ

راستی عکس از خود مژده و شوهرش نداری؟

مامان ساینا چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:33 ب.ظ http://www.saina2009.persianblog.ir

سلام همکلاسی خوبی؟خیلی وقت بود بهت سر نزدم؟چه خبرا؟کجایی ؟ چه می کنی؟پسر گلت چطوره؟

مامان ساینا شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:22 ق.ظ http://www.saina2009.persianblog.ir

سلام فرزانه جون...خوبی؟من اگه دوباره برگردم عقب ...دوباره همون تصمیم رو می گیرم...درسته الان انگار ۱ سال سابقه کاری دارم (از لحاظ پست و...) ولی مطمئنا با سعی و تلاش خیلی زود میشه همه چیزو حل کرد...الان هم اصلا پشیمون نیستم چرا که مدتیه دارم استراحت می کنم اونطوری مسئولیتم خیلی سنگین بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد