اولین ماه محرم من



صبح عاشورا من با مامانی و مامان جون رفتم پای دسته و برا اولین بار دسته های امام حسین و دیدم یه نیم ساعتی نشستیم ولی چون هوا سرد بود رفتم خونه آقا بزرگ مامانم که همون نزدیکی بود و همه فامیلهای مامانم که منو ندیده بودن دیدن و پسر عمه مامانم بهش گفت که خوش به حالت که دختر نیاوردی واین دوره زمونه دختر نمیشه بزرگ کرد و پسر خیلی خوبه پسر عمه مامانم گفت اگه کسی دختر دار شد باید به بهزیستی تحویلش بده  . من خیلی خوشحالم که پسر شدم و منو به بهزیستی تحویل نمیدن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد