تعطیلات 90 هم تموم شد و ما جماعت کارمند باید چشم به در بمونیم تا یکسال دیگه و 5 روز تعطیلی دیگه ... واقعا امروز دلم نمیخواست بیام سر کار نی نی گولو هم که دیگه اینقدر گریه کرد که حالمو بدتر کرد ... پرستار نامردش هم یه چشم غره هایی به بچه می رفت انگار که میخواد بگه حالا بذار مامانت بره میدونم چه کارت کنم ... سیزده بدر هم به دلیل خستگی زیاد فقط رفتیم پارک چون از اول عید تو ماشین بودیم و روز دوازدهم برگشتیم خونه اینطوری شد که نی نی تا حالا سیزده نرفته آخه پارسال هم مریض بود و خونه موندیم
راستی میدونستید مهرنوش موقع خوندن اهنگ چشمات باردار بوده و برای همین لباس گشاد پوشیده بوده ؟؟!!
سلام.سال خوبی داشته باشید و هر جا هستید شاد و موفق.نه من این خانمی رو نمی شناسم.راستی چقدر جالب بود برام که مهرنوش حامله بوده. آخه یکم واسم عجیب بود لباسش
راستی این گل پسرتو به ما نشون نمی دی.عکسشو برام بذار.چند سالشه؟
سلام فرزانه جونم خوبی؟
دوازده روز رو کجا رفتی؟ لابد حسابی هم تپل کردی .ما سیزده رو با لیلی و صدیقه اینا رفتیم کوه .جات خالی خوب هم بود تا 5 عید هم رفتیم ارومیه و بقیه اش رو خونه بودیم