داشتم فکر می کردم آدمای دور و بر ما خوبن یا بد مثلا همسایه ،مدیر،معاون،زیردست ،همکار و غیرو
به این نتیجه رسیدم که اگر فکر کنم یه آدمی به من بدی کرده چه اثری روم میذاره اگه بتونم کارشو تلافی کنم در صورتی که دیگه نبینمش یا نخوام از این به بعد باهاش رابطه داشته باشم خودمو خالی کردم و کار خوبیه
اما اگر بخوام باهاش همچنان رابطه داشته باشم باید یه طوری کارشو بهش گوشزد کنم که تغییر کنه
با تنفر و مقابله به مثل ، یا نفرین و ناسزا کاری درست نمیشه فقط می تونم بهش گوشزد کنم و برای تغییر طرف تلاش کنم همین
من دقیقا از پریروز تا حالا که جلسه داشتیم با مدیرکلمون، اعصابم بهم ریخته و داغونه و تمام احساسات بد و انرژی های منفی وارد بدنم شدند... الان به مرحله ی خستگی رسیدم یعنی از تنفر و احساسات بد خسته شدم ولی همچنان ناراحتم
دارم سعی می کنم تجدید قوا کنم
قبول کن که نمیشه رفت پیش آقای مدیرکل و گفت من از دست تو ناراحتم... میشه؟ نمیشه دیگه ... فقط باید خودخوری کرد و بس
سلام
قابل تامل بود نوشته تان .. خرسندم که جزو خوبهای ذهنتان هستم.. تا آنجا که جایی در لینک دوستان متعلق به من است.
حضورتان گرمی بخش صفحه ام بود .. بی شک.