پتاسیم


امین اصلا موز دوست نداره هر میوه ای که شل و ول باشه مثل موز نمی خوره دیروز کلی از خاصیتهای موز براش تعریف کردم که موز پتاسیم داره و هر کی بخوره سلولهای مغزش تکو می خورن و حرکت می کنن و شعر خوب یاد می گیرن ولی کسی که پتاسیم نخوره مغزش تنبل میشه .... بعد از کلی تعریف بالاخره یه موز رو خورد البته وقتی کاری رو بهش بگی همون لحظه  انجام نمیده و باید بهش بگی من نگاهت نمی کنم اگه دوست داشتی بخور بعد میره و می خوره


همینکه موز رو خورد میگه مامان الان مغزم داره تکون می خوره میخوام شعر بگم اول خیال کردیم میخواد شعر یاد بگیرهاما بعد دیدیم نه بچه داره شعر میگه :


یه توپ پینگ پونگ دارم 


رنگش چه رنگیه ؟؟


رنگش زرده پررنگه


رنگش چه رنگیه 


زرده پررنگه


.

.

.

نی نی


امین از وقتی شنیده نی نی کوچولو در راهه خیلی مامانی شده  شبها یکی دو بار بیدار میشه و میگه خواب بد دیدم ... دیگه


باید تو بغل مامانش بخوابه حتما ...کاملا رفتارش تغییر کرده .... اما میگه دوست دارم نی نی  مون پسر باشه اسمش هم امیر باشه

عید میکروبی

عید امسال برای امین خان کلا به مریضی گذشت هفته دوم رو مجبور شدیم خونه بمونیم چون گل پسر استفراغ و دلپیچه داشت براش توضیح دادم که چون دستاشو نشسته میکروبها رفتن داخل شکمش و مریضش کردن و عکس میکر.سکوپی باکتری اسهال رو هم بهش نشون دادم ..... الان حسابی می ترسه و زود به زود دستشو می شوره

یه شب یه تیکه میوه از دستش افتاد رو زمین و برداشت و خوردش بعد یه دفعه یادش افتاد که چه کاری کرده و سریع پرسید مامانی الان کرمها رفتن تو دلم ؟ منم گفتم اگه از رو زمین بخوری اره میره اما همینو که گفتم بچم شروع کرد به گریه کردن هر چی هم بهش می گفتم که بابا تو الان بدنت قوی شده میتونه میکروبها رو بکشه ول کن نبود و یک ساعت کشش داد .

پسرای تپل مامان جون


امین ساعت 3 نصفه شب :

مامان یادته دیشب دیروز پارسالا من میرفتم رو پای مامان جون


الان که من پیش مامان جون نیستم کی میره روی پاش (مامانم وقتی پاش درد می گرفت به امین می گفت بره روی پاش وایسه )


بعد از چند لحظه با تفکر : حتما پسرای تپلش ...پای مامان جونم درد می گیره


اصلا چشم دیدن داییهاش رو نداره به چشم رقیب بهشون نگاه می کنه

اداره تو حیاط


امین : مامان چرا ادارتو نمیاری تو حیاط  ؟